شبکه چهار - 25 تیر 1394 - ماه مبارک رمضان

"امامت"،"ولایت"، "جهاد" - قسمت اول

مشهد93 {سپاه قدس مشهد}

بسم‌الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام به محضر برادران عزیز.

در این جلسه به دو سؤال با استناد به منابع جواب دادیم که در عصر غیبت تکلیف این دو مسئله چگونه روشن شد؟ از طرف متفکران و نظریه‌پردازان، فقها و علمای شیعه. یک سؤال این بود که بعد از کوتاه شدن دست امت، دست شیعه از صاحبان اصل این مکتب، و از اهل بیت(ع) ارتباط مستقیم با آن‌ها شیعه، چه کرده است و چگونه خط ولایت را به لحاظ مکتبی تئوریزه و توجیه کردند؟ یعنی در واقع ولایت بدون ولیّ، که این پر وژه‌ای بود که شیعه، تحت تربیت خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ظرف دومین قرن افکار عمومی را در بین خود شیعه آماده کرد که این را بپذیرند. چون چیز عادی‌ای نیست که بگویند شما باید در مسیر امام و ولیّ‌ای باشید که او را نخواهید دید. مبارزه مستقیم و بدون رهبری اصلی این حرکت است و ممکن است این وضعیت قرن‌ها و هزارها طول بکشد. اصلاً جا انداختن چنین مسئله‌ای خیلی پیچیده‌ای بوده است. الآن به ما و شما بگویند که شما یک فرمانده گردانی دارید و در یک لشگری هستید که فرمانده آن را هرگز نخواهید دید که بسیار مسئله پیچیده و مهمی بوده است. لذا از زمان خود پیامبر(ص) آماده کردن افکار عمومی برای عصر غیبت شروع شده است یعنی خود پیامبر(ص) بشارت مهدی(عج) و غیبت را داده‌اند و این که خودتان را آماده کنید برای یک دوران طولانی غیبت. تحقیقاً از همه ائمه(ع) راجع به مسئله غیبت و مهدویت و انقلاب جهانی آخرالزمان بحث شده است. دو و نیم قرن افکار مسلمان‌ها و بخصوص شیعه به تدریج آماده شده تا مسئله را بتوانند بپذیرند. طوری بپذیرند که امروز بعد از هزار سال که این مسئله جزو مسائل اعتقادی محکم شیعه و بلکه مبنای مشروعیت همه مبارزات و تلاش‌های شیعه در عصر غیبت باشد. و با این نگاه، غیبت حضرت، درست است از یک جهتی مصیبت است برای ولایت به نحو عام، و به نحو خاص برای شیعه، اما در عین حال، علامت یک نوع بلوغ و رشد شیعه هم بود. یعنی به تدریج ظرف دو و نیم قرن حضور ائمه(ع) این بلوغ و رشد ایجاد شد که بتوانند یک مبارزه مادم‌العمر به جهاد و نبرد چند قرن و چند هزاره‌ای را از این به بعد بدون امام(ع) بدون دسترسی مسلمانان به امام ادامه بدهند بدون این که دچار یأس یا ترس یا ضلالت بشوند. این خیلی پروژه بزرگی است. علامت رشد و بلوغ شیعه است. اگر این زمینه و این آمادگی در شیعه بوجود نیامده بود غیبت نمی‌توانست تحقق پیدا کند یعنی خلاف حکمت الهی بود و خلاف قاعده لطف بود، که مردم برای چنین حرکتی آماده نباشند و یک مرتبه اعلام شود که شما بایستی بدون رهبری معصوم باید حرکت را ادامه بدهید.

این یک سؤال است که آیا مسئله ولایت فقیه، رهبری عادل غیر معصوم در عصر غیبت(ع) بدون ذکر شخص خاصی، یعنی نصب عام یا نصب خاص، آیا این مسئله از همان ابتدا بین شیعه جا افتاده بود یا آن‌طوری که بعضی‌ها گفته‌اند و می‌گویند مسئلة ولایت امام عادل در عصر غیبت، یا ولایت فقیه به تعبیر امروزی، یک چیزی برای همین قرن 13 و 14 بوده که مثلاً‌ از مرحوم نراقی شروع شده یک چیزی او گفته و اکثر علما هم با آن مخالف بودند بعد امام(ره) آمده این را احیاء کرده است، یعنی در واقع این مسئله دکترین امام است؟ که از یک طرف ظاهر آن تعریف و تمجید از امام(ره) است و از طرفی زدن فکر و ریشه فکر ولایت فقیه است چون مفهوم آن این است که یک بدعتی بوده از طرف ایشان بوده است! این که بگوییم امام(ره) مؤسس ولایت فقیه است ظاهر این به نفع امام است باطن آن هم علیه امام است و هم علیه ولایت فقیه است. معلوم می‌شود که تفکر رهبری غیر معصوم و مشروعیت مبارزه و مشروعیت تشکیل حکومت برای اجرای عدالت در حد توان، این هیچ ریشه ایدئولوژی شرعی و مکتبی ندارد و یک بدعت است. چون بهترین مطلع برای پاسخ گفتن به این مسئله درست ابتدای آغاز عصر غیبت کبری باشد. و لذا در حد فرصت من دست می‌گذارم روی مفاهیمی که جناب «شیخ مفید» به عنوان می‌شود گفت اولین ولیّ فقیه عصر غیبت است که ایشان در دهه اول بعد از غیبت کبری بودند. اگر این نقطه خاص از تاریخ شیعه، خیلی خصوصیت و برجستگی دارد اگر بتوانیم روشن کنیم که در این مقطع که اولین دوران پس از غیبت است، مسئله ولایت و تشکیل حکومت، جزو ضروریات فقه شیعه بوده است پاسخ به این سؤال داده شده است. که البته ما این‌جا بطور تفصیلی وارد نمی‌شویم من فقط به بعضی از عباراتی که در مؤمنه شیخ مفید آمده، اشاره می‌کنم که ببینید ایشان ولو تحت عنوان صریح است ک تشکیل حکومت، و آن زمان این تعریف‌هایی که امروزه از آن می‌کنند به این شکل نبوده ولی وظایف ذاتی همین‌ها بوده است. ببینیم آیا وظایفی که فقهای اهل سنت به عنوان فقه حکومت، نظام حاکم، آنها وظایف اختیارات که متعلق به حاکمیت است می‌دانستند، متعلق به خلافت می‌دانستند آیا آن‌ها یک مفاهیمی است و آنچه که مثلاً شیخ مفید یا پس از او، بزرگان ما برای فقیه عادل شیعی تعریف کردند چیز غیر از این‌ها بوده یا همان‌هاست؟ یعنی تمام آن اختیارات و وظایفی که بنی‌عباس و فقهای‌شان برای حاکمیت تعریف می‌کردند همه این‌ها را فقهای شیعه برای فقیه شیعه و عالم شیعه قائل بودند یعنی در واقع یک اپوزیسیون رسمی و علنی در برابر حکومت،‌ رسماً فقه‌اش را نوشته است و در همان زمان در حد توان، یک دولت در دولتی تشکیل شده است. البته ولایت فقیه تمام عیار در همان ابتدای عصر غیبت کبری هم تئوریزه و بیان شده و هم تشریح شده است اگر روشن بشود که شیخ مفید به همین صراحت امام(ره) به مسئله ولایت فقیه اشاره کرده و تمام اختیارات حکومتی را برای نائب امام(ع) تعریف کرده است دیگر تکلیف دوره‌های بعد از شیخ مفید تا امروز، روشن است.

سؤال دوم هم، که نمی‌دانم چقدر به آن می‌رسیم، مسئله مشروعیت مبارزه جهانی شیعه در عصر غیبت است. همان چیزی که امروزه از آن به صدور انقلاب تعبیر می‌کنند، به مبارزه با دیکتاتورهای عالم، مبارزه برای گسترش عدالت، مهدویت، و عقلانیت اسلامی شیعی در عالم که این را عمدتاً باز علمای شیعه از همان شیخ مفید، بلافاصله آثارشان بعد از عصر غیبت، تا امروز در ذیل باب کتاب جهاد و کتاب امر به معروف و نهی از منکر و بعضی از موارد دیگر کاملاً مسئله گسترش نهصت آزادی‌بخش اسلامی در سطح جهان، آن چیزی که از آن امروز تعبیر به صدور انقلاب می‌کنیم، کاملاً از همان اول تئوریزه شده است. یعنی حتی تفکیکی که بین "جهاد ابتدایی" و "جهاد دفاعی" صورت گرفته، و بعضی از فقها، حالا می‌گویند اجماعاً؛ اجماعی نیست که جهاد ابتدایی منوط به حضور امام معصوم است،‌ این نیست، اجماع که قطعاً نیست و از فقهای متقدم تا متأخر، حتی در آثار خود امام، در آثار مرحوم آقای خوئی، در همه این‌ها جهاد ابتدایی، یعنی جهادی که، حتی بدون این که جهان اسلام مورد تعرض دشمن قرار گرفته باشد، یعنی شما تعرض به آن‌ها بکنید این کاملاً مشروع و مجاز شمرده شده، بدون امام معصوم. ضمن این که آن جهاد ابتدایی که مشروط به حضور امام معصوم شده، حتی بعضی از فقها، در این حد جایز دانسته‌اند که تا مسلمان شدن همه آحاد بشری، این جهاد می‌تواند ابتدایی و هجومی باشد یعنی ابتدا به ساکن بدون مقدمه می‌شود به هر رژیم و حاکمیتی در سراسر عالم آن را مورد تعرض قرار داد با هدف مسلمان شدن کل بشریت، حتی فقها تا این حد، جهاد ابتدایی را تعریف کرده‌اند! چون بعضی از فقهاء می‌گویند نه، هدف جهاد ابتدایی مسلمان کردن همه افراد بشر نیست، چون مسلمان کردن با زور و شمشیر نیست، هدف جهاد ابتدایی، درهم شکستن سیطرة کفار در عالم است. جهاد ابتدایی یعنی این که اگر فرضاً آن‌ها به سرزمین‌های اسلامی هیچ حمله‌ای نمی‌کردند و در کشورهای خودشان بودند و یک نوع سلطه اقتصادی، فرهنگی، نظامی بر جهان داشتند ولو بدون اشغال، باز حق داشتیم به آن‌ها و ارکان قدرت آن‌ها حمله کنیم و هجوم ببریم برای این که سیطره آن‌ها را درهم بشکنیم. ولو این که همه مسلمان نشوند ولی قدرت در جهان نباید در اختیار آن‌ها باشد قدرت باید در اختیار مسلمان‌ها باشد، آن وقت با منطق و استدلال و صحبت بحث می‌کنند هرکس بخواهد خودش مسلمان می‌شود و هر کس بخواهد نمی‌شود. آن دوره‌ای که همه مسلمان می‌شوند دوره ظهور حضرت(عج) است و از عهده بشر عادی خارج است. ولو بطور نسبی باید تلاش کرد. می‌خواهم بگویم حتی جهاد ابتدایی را بعضی فقهاء تا کجا جلو برده‌اند.

و اما جهاد دفاعی، که فتوای فقهاء بلافاصله از آغاز عصر غیبت فتاوی‌شان کاملاً آشکار است و می‌گویند اصلاً احتیاجی به اذن فقیه و یا حتی اذن امام معصوم(ع) مطلقا ندارد و بر آحاد مسلمین واجب است سلاح برداشتن و جنگیدن. و مصداقی که برای جهاد دفاعی می‌شمارند همین وضعیتی است که در دنیا حاکم است در تمام سرزمین‌های اسلامی یا مستقیم تحت اشغال دشمن هستند، مثل عراق، مثل فلسطین، مثل افغانستان، یا مورد تعرض نزدیک به اشغال هستند یعنی مدام تهدید به اشغال می‌کنند، در مورد خود ما این کار را می‌کنند یا در مورد کشورهای دیگر این کار را می‌کنند یا دخالت‌های استثمارگرانه می‌کنند مثل سودان، مثل لبنان، و یا دست‌نشانده‌هاشان دارند برای کشورهای اسلامی این کار را می‌کنند مثل همین طرف که فرار کرد! ببینید چقدر زمینه در دنیا آماده است. یعنی این که همه فکر می‌کنیم چقدر طول می‌کشد یک مرتبه می‌بینیم که، همین الآن اخبار داشت می‌گفت که دو – سه کشور دیگر کاملاً در معرض شورش هستند و ترسیدند. دیشب مسئول ابوموسی ، رو کرد به همه رژیم‌ها و حکومت‌ها گفت مواظب باشید یک دفعه کار از دست‌تان درمی‌آید!‌ واقعاً یک مرتبه ظرف دو – سه روز حکومت تونس، که همه فکر می‌کردند این از همه مستقرتر است. ذهن‌ها همه متوجه مصر و جاهای دیگر بود و هیچ کس به تونس فکر نمی‌کرد. یک مرتبه ممکن است یک سلسله بوجود آمد 6- 7تا کشور اسلامی شمال آفریقا و.. همین الآن هم وجود دارد همین الآن هم حکومت مصر، و اردون و چندتا دیگر در خطر هستند، یک مرتبه ممکن است این اتفاق‌ها بیفتد.

بنابراین وضعیت امروز جهان، بدون احتیاج به فتوا، بدون احتیاج به حضور معصوم(ع) اجماع بین همه فقهاست و نصّ صریح قرآن و روایات است که به عنوان جهاد دفاعی حضور در سراسر عالم و به هر شکلی ضربه زدن به منافع استکبار، یعنی آمریکا، انگلیس، صهیونیست‌ها و کسانی که در اتحادیه اروپا با این‌ها همکاری می‌کنند صددرصد مشروع و جایز، بلکه واجب شرعی است. این را فقهای ما از همان آغاز عصر غیبت، به این مسئله تا امروز، فتوا دادند چون این جهاد ابتدایی نیست. جهاد ابتدایی وقتی بود که آن‌ها بگویند ما از تمام کشورهای اسلامی بیرون می‌رویم، مقدرات مسلمین دست خودشان باشد ما به شما کاری نداریم شما هم به ما کاری نداشته باشید آن وقت آن‌جا این بحث پیش می‌آمد که آیا حالا که آن‌ها به ما کاری ندارند، ما هم نباید به آن‌ها برای گسترش اسلام کار داشته باشیم؟ حالا آن‌جا بعضی از فقهاء می‌گویند نه، چون امام معصوم نیست، بعضی‌ها می‌گویند چرا می‌شود. این‌جا اختلاف بین فقهاست. اما در مورد مسئله امروز دنیا هیچ اختلافی بین فقها نیست. چون اصلاً این جهاد ابتدایی نیست، جهاد دفاعی است. به علاوه این که جهاد دفاعی، فقها آن را از همان آغاز عصر غیبت تعریف کردند که این محدود به نبرد با اشغالگر نیست مثلاً ممکن است هیچ سرزمین بالفعل اشغال نشده باشد ولی دارد تهدید می‌کنند، تا وقتی این تهدید و ایذاء و اذیت هست، حصر اقتصادی و توطئه است باز هم این‌ها جهاد دفاعی محسوب می‌شود ولو این که هیچ کشوری اشغال نظامی نکرده باشد. این‌جا هم باید با این‌ها مبارزه کرد چون این هم مصداق جهاد دفاعی است، این هم احتیاج به فتوا ندارد فقط باید سازماندهی کرد، مبارزه را مرحله‌بندی کرد و ضربه زد. حالا این دوتا مسئله است.

پس دوتا سؤال: یک) بعد از زمان ائمه، عرض کردیم که اهل بیت چکار کردند و در زمان خودشان تشکیلات و سازماندهی مخفی بوجود آورند، تشکیلاتی که در دوران موسی‌بن‌جعفر(ع) به بعد، از آن تعبیر به شبکه وکلا می‌شد. وکلای ائمه(ع)، و این دوره به دوره پیچیده‌تر شد و در عصر غیبت صغری، اولین آزمون خودش را در دوران بدون امام معصوم(ع) پس داد و بعد در عصر غیبت کبری یک شبکه عظیم شد. اصلاً همان زمان ائمه(ع) این یک شبکه جهانی بود. عرض می‌کنم که همان زمان 5 قرارگاه زده بودند و کل جهان اسلام از طریق این 5 قرارگاه، از مدینه رهبری می‌شد. تشکیلات و ارتباطات مخفی بود، انتقال پول، انتقال اسلحه، انتقال معارف، افرادی از طرف امام(ع) به این مناطق مختلف می‌رفتند، به سؤالات نظری و عملی این‌جا در حوزه‌های فقه و کلام و عقاید جواب می‌دادند، شبهات را برطرف می‌کردند، مراقب بودند این خط، ‌اصالت فکری‌اش را حفظ کند و با جریان‌های دیگر قاطی نشوند.

پس دو سؤال اصلی: سؤال اول، در عصر غیبت، آیا مسئله ادعای شیعه نسبت به حاکمیت منتفی شد؟ منتفی نشد؟ مسئله ولایت فقیه عادل در عصر غیبت، نصب عام، بلافاصله بعد از آغاز غیبت تئوریزه شده است و تمام اختیاراتی که برای حاکمیت‌ها می‌شماردند همه این‌ها را برای فقیه شمردند ولی قدرت بالفعل در اختیارشان نباشد.

شیخ مفید می‌گوید که اگر قدرت دست فقیه عادل نیست، حداقل در خانواده خودش این قدرت را اِعمال کند یعنی حدود را جاری کند. در محله خودش بکند، هر کجا که می‌تواند این ولایت ما را اِعمال کند یعنی مشروط به قدرت، اصل ولایت، مشروط به قدرت نیست. حدود آن مشروط به قدرت است. به این صراحت صحبت کرده است.

سؤال دوم؛ آیا جهاد و مبارزه در سطح جهانی و بین‌الملل، حضور در صف مقدم نبرد اسلام و کفر، یا اسلام و استکبار، آیا مشروعیت داشته است؟ بلافاصله بعد از عصر غیبت، شما از اولین آثار فقهی می‌بینید که از جهاد دفاعی چطور صحبت می‌شود و حتی از جهاد ابتدایی بحث می‌شود.

در جلسه قبل، قرار شد که من بعضی مستندات را بیاورم که فقهای ما از همان ابتدا، چگونه اظهار نظر کردند. من یک فهرست خیلی گذرا را عرض می‌کنم که در واقع این ولایت‌مداری در عصر غیبت، از همان ابتدا چگونه تئوریزه شد؟ اولاً عرض کردیم که ائمه(ع) به شیعه آموختند که تمام رژیم‌ها و حکومت‌های عالم نامشروع هستند. از همان زمان، نه فقط بنی‌امیه و بنی‌عباس. فرمودند که ولایت از آنِ خداست و فقط کسانی حق حاکمیت بر بشر را دارند که شخصاً هم عالِم به مکتب و شریعت باشند و هم عملاً ملتزم باشند یعنی عادل باشند. بقیه هر کس که به احکام الهی یعنی به دین خدا آشنا نیست و التزام عملی ندارد غیر از این، هرجا هر کس که دارد حکومت می‌کند حکومت او نامشروع است. خب این را از زمان خود ائمه(ع) گفته‌اند تا امروز صدق می‌کند یعنی به لحاظ تئوریک، شیعه هیچ یک را از رژیم‌های عالم را حق حاکمیت می‌شناسد تمام رژیم‌ها نامشروع‌اند. اینها بر اساس ضوابط الهی به قدرت نرسیده‌اند و اکثر قریب به اتفاق‌شان بر اساس ضوابط الهی، حکومت نمی‌کنند. یک شرایطی برای حاکمان هست، حاکمان باید ساده‌زیست باشند، در شرایط متوسط مردم به پایین باشند. حاکمان باید حقوق شخصی‌شان از حقوق شخصی آحاد مردم بخصوص طبقات پایین بیشتر نباشد بلکه کمتر باشد، بر خودشان سخت بگیرند تا بر مردم راحت بگذرد. حاکمیت‌ها بایستی با مفاسد فکری، اعتقادی، اخلاقی، مبارزه کنند، نه این که خود حکومت‌ها آن‌ها را نشر دهند! تمام حکومت‌های عالم اگر در مسر عدالت و حقیقت قدم برمی‌دارند آن‌ها مشروع هستند. حالا این که آیا این که ما وظیفه داریم در برابر حکومت‌های نامشروع مبارزه کنیم یا نکنیم؟ آن یک اصل دیگر است. این که در حد توان و تکلیف چقدر است، آن یک بحث دیگر است.

ولی یک بُعد سلبی و یک بُعد ایجابی، از اول در تعالیم اهل بیت(ع) بوده است. در تعالیم پیامبر(ص) بوده است در قرآن کریم، صریح هست و آن این که خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس و بقیه، و مراکز علمی و ظاهراً فقهی که به این‌ها وابسته بودند که قدرت این‌ها را تئوریزه می‌کردند و برای‌شان مشروعیت ایجاد می‌کردند! فقها و آخوندهای درباری که یک فقه مناسب با مذاق حکومت را تئوریزه می‌کردند که حکومت، خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس را، آن‌ها را به رسمیت می‌شناختند و اهل بیت(ع) را سرکوب می‌کردند آن‌ها هیچ کدام مشروعیت ذاتی ندارند. این از بُعد سلبی. که ما اینها را قبول نداریم.

از بُعد ایجابی هم اهل بیت(ع) آموزش می‌دادند دو نوع مرجعیت دارند. یک مرجعیت اهل بیت(ع) در حال و در هر شرایط حاکم به آن مرجعیت علمی، مرجعیت معنوی و تربیتی است، که چه حکومت دست‌شان باشد چه نباشد ما باید دین‌مان را از این‌ها بگیریم نه از آخوندهای اموی و عباسی و دیگران. دین‌مان را باید از این‌ها بگیریم ولو حکومت دست‌شان نباشد. یعنی مرجعیت و مشروعیت اعتقادی، اخلاقی، تربیتی، معنوی، این بدون هیچ شرط و شروطی برای اهل بیت(ع) است. یک مرجعیت دومی هم وجود دارد که آن بسته به قدرت است و آن مرجعیت سیاسی، یعنی زعامت حکومت است آن هم حق اهل بیت(ع) است اگر دست‌شان بود که وظیفه شیعه، تأیید آن حکومت و تقویت آن است و اگر دست‌شان نبود در حد توان وظیفه دارد حاکمیت را تضعیف کند، مشروعیت آن را زیر سؤال ببرد، تا حدی که می‌تواند اصلاح کند و تلاش کند که آن‌ها که صاحب حق هستند به حق برسند و حاکمیت در اختیار آن‌ها قرار بگیرد. آن آموزه‌ای است که از ابتدا در تعالیم اهل بیت(ع) است. این‌ها مسائلی است که تا آغاز عصر غیبت، به همین شکل تعقیب می‌شود. خود اهل بیت(ع) در زمان حضورشان، افرادی را کادرسازی کردند و هم تشکیلات‌سازی کردند. کادرسازی کردند یعنی افرادی را به لحاظ حوزه‌های تئوریک، فقهی، کلامی، تفسیری و اخلاقی تربیت کردند و این‌ها تبدیل شدند به حلقه اول وصل اهل بیت(ع) با شیعه و با مردم؛ و در زمان خود اهل بیت(ع) بخصوص در دوره عباسی، آن اواخر نیمه دوم دوران حضور ائمه(ع) 7 – 8 حلقه فکری در جهان اسلام تشکیل می‌شود حلقات فکری و تئوریک و فقهی شیعه، و بعضی‌هایش در آغاز عصر غیبت تشکیل می‌شود. حلقه قم که در زمان خود ائمه بوده است. حلقه حلب، حلّه، بغداد، ری، جبل عامل، نجف، این‌ها اولین حلقه‌های فکری هستند که می‌شود گفت ریشه‌های اولیة حوزه‌های علمیه هستند که بنیاد آن‌ها در زمان ائمه(ع) ریخته شده یا بلافاصله از آغاز عصر غیبت کبری، این‌ها تشکیل شدند از طریق کسانی که با یک واسطه با ائمه(ع) مربوط بودند. خود ائمه در مدینه بودند و تمام این شبکه و تشکیلات را در سراسر جهان اسلام رهبری می‌کردند. حالا بعضی‌هایشان بوسیله شاگردهای مستقیم‌شان مثل ابوزراره، ابوبصیر، احمدبن‌مسلم، مثل یونس‌بن‌عبدالرحمان و دیگرانی که روایت از امام صادق(ع) می‌فرماید که این‌ها احیاء کردند ذکر ما و مکتب ما و راه ما را و اگر این حلقه اولیه اطراف ما نبود کسی نمی‌توانست بعدها استنباط کند که خط صحیح از خطوط باطل کدام است؟ این‌ها نگه داشتند. و این دیدگاه‌های ما را حفظ کردند و به دیگران منتقل کردند «و هم الصادقون إلینا فی الدنیا و الآخره» یک چنین آدم‌هایی در دنیا و آخرت جلوتر از همه در نزدیکی به ما هستند. این هم که می‌گویند راوی حدیث، این‌ها فقط راوی حدیث نبودند به این معنا که کار دستگاه چاپ را بکنند! به این معنا که امروز راوی می‌گویند. اینها در واقع به یک معنا، سخنگویان فکر مکتب اهل بیت(ع) بودند، فقط راوی نبودند که حدیث را بگویند. مفسّر این مکتب بودند، خودشان فقیه بودند، متکلم بودند، متفکر بودند. از زمان امام هفتم موسی‌بن‌جعفر(ع) این تشکیلات، مخفی تقویت می‌شود، چون در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که قدرت، دوره انتقال از اموی به عباسی است یک مقداری فضا جبراً باز می‌شود زمان موسی‌بن‌جعفر(ع) که دوباره بنی‌عباس فضا را می‌بندند و دیکتاتوری خفقان شدیدی می‌شود موسی‌بن‌جعفر(ع) این تشکیلات را کاملاً مخفی هدایت می‌کنند. یک تشکیلات بین‌المللی مخفی دارند. در زمان امام رضا(ع) که یک مقدار حکومت عقب‌نشینی می‌کند و حضرت را دعوت می‌کند که بفرمایید در اختیار شما باشد چون انقلاب‌های متعدد علوی راه افتاده بود و حکومت عقب‌نشینی کرد. اصلاً این از امام رضا(ع) دعوت کرد که بلند شوید بیایید این‌جا، برای این که در 4 – 5 نقطه اصلی جهان اسلام، علوی‌ها قیام کرده بودند و حکومت را گرفته بودند. مثلاً مکه، مدینه و حجاز دست علوی‌ها افتاده بود، یمن آن موقع دست علوی‌ها بود یعنی دست عموها و بعضی از برادران امام رضا(ع) بود. اصلاً علوی‌ها داشتند حکومت را از این‌ها می‌گرفتند چون خود مأمون هم در خراسان بود و در دورترین نقطه از مرکز بود و عملاً در حاشیه، مرز بود. امام رضا(ع) از این فرصت استفاده کردند و بدون این که به حکومت مشروعیت بدهند از امکانات حکومت استفاده کردند و شبکه‌ای را که موسی‌بن‌جعفر(ع) مخفیانه تشکیل داده بودند و تقویت کرده بودند، امام رضا(ع) این را شاید 10 برابر گسترش دادند با استفاده از همان فضای نیمه‌بازی که بوجود آمد، یک جاهایی این شبکه مخفی بوده و یک جاهایی علنی شده است و گسترش پیدا کرده است. بعد که در زمان امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و امام عسگری(ع)، باز سرکوب شروع می‌شود این تشکیلات دوباره مخفی می‌شود طوری که در روایت نقل می‌شود که در حدی مبارزه مخفی که بود که امام حسن عسگری(ع) در محاصره نیروهای امنیتی دشمن رابطه‌ای با بیرون داشتند و یک جایی در روایتی فرمودند در فلان‌جا با بعضی‌ها جلسه مخفی تشکیل داده بودم من از آن کوچه می‌آیم عبور می‌کنم و هیچ کدام از شما در کوچه نه به من سلام کنید نه به من نگاه کنید من از آن کوچه عبور می‌کنم اگر دیدید فضا مناسب است می‌آیم اگر دیدید نیامدم و رد شدم حتی یک نگاه به در خانه نمی‌کنم از آنجا رد می‌شوم معنی‌اش این است که فضا امنیتی است و قرمز است! و کسی آن‌جا با من تماس نگیرد. تا این حد ارتباط با امام حسن عسگری(ع) مخفی بود یا مثلاً اموالی را می‌خواستند به این‌ها برسانند سوار یک شتر آموزش دیده کردند و بدون ساربان، و آن‌جا این شتر را رها می‌کنند طوری این‌ها را استتار کرده بودند که مأمورین فکر کنند این یک شتر بی‌صاحب است و چیزی هم پیدا نکنند. شتر را آموزش داده بودند که چطور بیاید توی کوچه، در آن خانه، و بدون فرد، و بعد مدارک را به امام(ع) برسانند در این حد بود. این‌ها در زمان امام حسن عسگری(ع) و امام هادی(ع) این‌طور بود. در این زمانی که شما می‌بینید این‌ها این‌قدر در حد فشار هستند جهان اسلام را توسط 5تا قرارگاه فرماندهی می‌کردند. یکی قرارگاه عراق بوده که شامل بغداد، مدائن و کوفه، دوتا قرارگاه ایران بزرگ آن موقع را فرماندهی می‌کرده است. یکی قرارگاه جنوب ایران با مرکزیت بصره و اهواز. یکی هم قرارگاه مرکز ایران شامل قم و همدان، مناطق شرق جهان اسلام، یکی قرارگاه جزیره‌العرب بوده که حجاز و یمن را رهبری می‌کرده، قرارگاه پنجم هم برای شمال آفریقا با مرکزیت مصر بوده است. شما ببینید چه شبکه و وضعیتی بوده است که با 5 قرارگاه، جهان اسلام را این‌ها مدیریت می‌کردند، با پیکها و افراد مخصوص. گاهی افراد به عنوان زیارت کربلا، برخی به عنوان حج، یا مثلاً حجاز و عراق، آن هم با مصیبت‌های فراوان ارتباط مستقیم با ائمه می‌گرفتند، در مواردی هم با واسطه این ارتباطات بوده و در منابع ذکر شده که در این شبکه پول منتقل می‌شده، تحت عنوان خمس و وجوه شرعی و غیر آن‌ها، اسلحه منتقل و جابجا می‌شده است یعنی از بعضی از نهضت‌های آزادیبخش و چریکی، ائمه(ع) غیر مستقیم حمایت می‌کردند بدون این که هیچ سندی را بگذارند به خانواده شهدای آنها را رسیدگی می‌کردند و اسلحه به آن‌ها می‌رساندند ولی هیچ سند و مدرکی هم به این‌ها نمی‌دادند. شما در روایتی دیدید که اینها حتی در زمان قبل، چند بار به خانه امام صادق(ع) ریختند که اسلحه پیدا کنند. فکر می‌کردند که در خانه اسلحه قایم کردند. در زمان موسی‌بن‌جعفر(ع) این کار شد که ایشان طویل‌المدت بازدداشت شدند و همین‌طور زمان امام هادی(ع). در تمام این مدت، این‌ها کاملاً تحت نظر بودند و چند بار به خانه‌های آن‌ها حمله کردند در حدی که بیایند در خانه‌ها را بگردند ببینند آیا اسلحه و چیزی پیدا می‌شود؟ چیزی پیدا نکردند چون اگر چیزی پیدا می‌کردند دال بر جنگ مسلحانه، فوری اعدام می‌کردند هیچی این‌ها پیدا نکردند این‌قدر این تشکیلات دقیق عمل می‌کرده است. یعنی شما فکر کنید امام که رهبر این‌ها بوده، شبانه روز تحت کنترل است حتی داخل پادگان نظامی امام حسن عسگری(ع) آمد، عسگری یعنی چه؟ یعنی داخل پادگان نظامی ارتش آن‌ها، در منطقه افسران آن‌ها، در یک منطقه کاملاً حفاظت شده، ایشان بازدداشت خانگی است. از آن‌جا دارد این 5 قرارگاه را امام رهبری می‌کند. این‌ها به معجزه شبیه‌تر است. آن موقع که نه وسایل ارتباطی‌ای هست، این همه وسایل و تکنولوژی که امروزه هست هیچ کدام آن موقع نبوده است، یک کار بسیار عظیمی است. بعضی از این نامه‌هایی که مخفیانه رد و بدل می‌شده در منابع روایی ما ثبت شده است که من فقط یکی دو نمونه آن را عرض می‌کنم. از جمله نامه‌ای به شیعیان بغداد و مدائن می‌نویسند که آنجا اختلاف بود که باید فرماندهی و رهبری کند امام می‌فرمایند که ابوعلی ابوعلی بن راشد را به جای نفر قبلی معرفی می‌کنم که اطاعت او، اطاعت من است و مخالفت با او مخالفت با من است هرچه که ایشان می‌گوید حرف من است و تأکید می‌کنم که ایشان را کسی نباید بشناسد. یکی از کسانی که از طرف امام جواد(ع) و امام هادی(ع) معرفی می‌شود که مخفیانه از یکی دوتا قرارگاه به قرارگاه‌های دیگر منتقل کند و جابجا کند، بعضی جاها ثروت بیشتر بود می‌گرفتند و به جاهای دیگر می‌آوردند، امام(ع) ایشان – ابراهیم‌بن‌محمد- را معرفی کند که همان‌جا در نامه می‌نویسند «کتبتُ إلی موالیَّ...» به ابراهیم‌بن‌محمد می‌گوید من به طرفداران‌مان در آن منطقه نامه نوشتم «عمدتهم به طاعتک و المسیر ‌إلی أمرک» برای آن‌ها روشن کردم که شما آنجا از طرف من فرمانده و مسئول هستی «و علی وکیلنی سواک» و غیر شما کسی از من آنجا نمایندگی ندارد. شما باید مدیریت کنید.

نماینده دیگری عبدالله بن حَندوِی، در منطقه نیشابور که از طرف امام(ع) مخفیانه خراسان را فرماندهی می‌کرده است و شیعه را سازماندهی می‌کرده و جنگ‌های چریکی را می‌دانید در خراسان و در جنگل‌های شمال، جنگ‌های چریکی تقریبا‌ً لاینقطع علیه بنی‌عباس و قبل از آن بنی‌امیه ادامه داشته که بعضی از مناطق این‌جا اسلام‌شان با تشیع شروع شده،‌ - مثل شما – منطقه گیلان و مازندران این‌طور نبود که اول سنتی، مسلمان حکومتی بشوند بعد شیعه بشوند! اصلاً ارتش بنی‌عباس و بنی‌امیه پایش به آن مناطق کوه‌ها و جنگل‌ها نمی‌رسید و نمی‌توانستند بیایند. امامزاده‌ها، اهل بیت(ع)، فرزندان موسی‌بن‌جعفر(ع) که از طرف حکومت تحت تعقیب بودند این‌ها مخفیانه می‌رفتند توی کوه‌ها و جنگل‌ها و بیابان‌ها و هر کدام‌شان بدون جنگ، فقط با اخلاق، با تعلیم و تربیت، با کادرسازی می‌دیدید یک منطقه‌ای را ظرف دو سال، پنج سال، ده سال، کل این‌ها را هم مسلمان و هم شیعه اهل بیت می‌کردند طوری که این‌ها آماده جهاد و شهادت می‌شدند و حکومت شیعی تشکیل می‌دادند. آل بویه در قرن 4 هجری که اولین حکومت بزرگ شیعی است که آمدند حتی بغداد را گرفتند یعنی ظاهرش خلافت عباسی بود ولی باطن، قدرت دست شیعه و تمام جهان اسلام افتاد. این‌ها همه کسانی بودند که شیعیان ایرانی بودند و از شمال ایران، گیلان و این‌جاها آمدند و این‌ها همه تحت تربیت خود اهل بیت(ع) بودند، اوایل هم شیعه زیدی بودند و بعد هم شیعه اثنی عشری شدند. به دست این‌ها کل امپراطوری جهان اسلام فتح شد. در قرن چهارم تقریباً تمام جهان اسلام به دست قدرت‌های شیعی افتاد. فاطمیون، شیعیان اسماعیلی شمال آفریقا را گرفتند و منطقه قدس و فلسطین و لبنان و مصر و شمال آفریقا را گرفتند، حمدانی‌ها شام و سوریه را گرفتند، آل بویه کل ایران و بغداد را گرفتند، و بعضی از ائمه(ع) هم در یمن و حجاز بودند. اصلاً در همه جا جهان اسلام دست شیعه افتاد در اثر این محصول همین شبکه‌ها. همین قرارگاه‌هایی بود که اهل بیت(ع) یک و نیم قرن در آن‌ها مخفیانه عمل کردند، کادرسازی کردند، تشکیلات ساختند و واقعاً این‌ها در عصر غیبت معجزه کردند و یک مرتبه کل جهان اسلام را با جنگ‌های چریکی گرفتند. دقیقاً آن چیزی که به عنوان نماد صدور انقلاب و مبارزه جهانی در آن موقع اتفاق افتاد فقط با فاصله 150 ساله، یکی و نیم قرن، از غیبت ولی عصر(عج). و امام عسگری(ع) در نامه‌ای مخفی به نماینده‌شان در نیشابور می‌فرمایند که «قد بعثت لکم ابراهیم بن عبده» ابراهیم را فرستادم به آن منطقه که از طرف من یک نامه مخفی می‌آورد و فقط به افراد خاص می‌رساند «و یدفع آنّ واهی عن ناهیتک حقوقی عن واجب علیکم إلیه و جعلته فقهتی و امینی عند موالی هناک» (33:35) ایشان از طرف ما بر کل مردم آن منطقه مسئولیت و ولایت دارد حق فرماندهی دارد، مالیات‌های شرعی‌تان و خمس‌تان و وجوهی که برای این نهضت باید صرف بشود از طرف ما به ایشان بدهید و او مورد اعتماد ماست. این به نیشابور آمد و آن یکی به یمن رفت.

راجع به این تشکیلات، من خیلی کم می‌بینم که صحبت شود واقعاً نمی‌بینم که بحث کنند در حالی که اگر کسی بنشیند و درست روی سازماندهی و این قرارگاه‌ها مطالعه کند می‌بیند چه اتفاق بزرگی افتاده است، اصلاً یک الگوی خوبی می‌تواند برای امروز باشد. و آخرین نمونه‌ای که این‌جا عرض می‌کنم نامه مفصل امام عسگری(ع) به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری است که اسحاق را پیش همان ابراهیم می‌فرستند و می‌فرمایند که وجوه را به آن یکی بدهد. در هر منطقه‌ای که وجوهی بود از ثروتمندان جمع‌آوری می‌کرد و بخشی در آن منطقه باید خرج می‌کرد طبق برنامه‌ای که اعلام شده بود و بخشی هم باید به قرارگاه‌های دیگر منتقل می‌کردند و بخشی هم باید به مدینه یا به عراق می‌آمد که مستقیم به نماینده‌های مستقیم امام(ع) برسد تمام این مسائل، زیر چشم نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بنی‌عباس اتفاق افتاده که بزرگترین قدرت و امپراطوری حاکم بر جهان بودند. این‌ها آن زمان اول قدرت جهان بودند. و این‌ها نفهمیدند نمی‌توانستند این را سرکوب کنند.

شیعه، در اول عصر غیبت یک مقداری سردرگم می‌شود. حداقل 14 انشعاب در تاریخ ذکر شده است در همان اول غیبت امام(ع). اولاً متأسفانه بعضی از افراد مورد اعتماد ائمه(ع) خیانت می‌کنند. بعضی از کسانی که جزو همین وکلا بودند، خیانت می‌کنند. چند نفر از این‌ها خیانت مالی می‌کنند. دو سه نفرشان خیانت مکتبی می‌کنند. یکی از این‌ها خودش ادعای مهدویت می‌کند! حدود 13- 14 انشعاب بوجود می‌آید که البته انشعاب‌های کوچکی است. مثل جناح‌بندی‌ها چطوری است که بعضی از کسانی را می‌بینید که قبل از انقلاب با هم هستند و یک جناح‌بندی می‌شود و بعضی در دوران جنگ همه کنار هم جنگیدند دوباره یک عده‌ای انشعاب می‌کنند و درگیر می‌شوند. شبیه این انشعاب‌ها آن موقع هست. 14 انشعاب در اوایل عصر غیبت در تاریخ اعتقادات و تاریخ مباحث کلامی ما ثبت شده است که چند مورد آن خیانت است و مابقی آن اختلاف نظر است. بعضی‌ها جزو جریان غلات و افراطی می‌شوند، که یک مرتبه می‌گویند ائمه خدا هستند، و به اهل بیت(ع) نسبت اولوهیت می‌دهند. بعضی‌ها متأسفانه جزو جریان‌های واقفی هستند که دیگر می‌گویند تمام شد و توقف می‌کنند و می‌گویند دیگر فایده ندارد! تا حالا که ائمه بودند ما چکار کردیم که حالا که نیستند بخواهیم کاری بکنیم! از صحنه کنار کشیدند به این‌ها می‌گویند جریان‌های واقفیه، به همان چیزی که تا آن موقع توقف کردند و بعدش گفتند ما نیستیم! بعضی‌ها اصلاً سیاست را کنار گذاشتند و بعضی‌ها به جریان مخالف پیوستند. ولی آن بدنه اصلی حفظ شد.

آن چیزی که می‌خواهم بگویم این است که عرض کردم شیخ مفید فرمود آغاز عصر غیبت، تصریح می‌کند که دست امام(ع) کوتاه شد اما حرکت ادامه دارد و ما مدعی ولایت و زعامت سیاسی و حاکمیت هستیم. من فقط نمونه عرض می‌کنم چون باز از ولایت سیاسی صریح نمی‌شد حرف زد، مستقیم نمی‌توانستند به آقایان بگویند تمام شما نامشروع هستید و حکومت را باید دست ما بگذارید! ولی عملاً در مباحث فقهی‌شان، تمام اختیارات و وظایفی که مربوط به حکومت است برای فقیه عادل، تعریف کردند. من فقط نمونه‌اش را بگویم، دیگر به بقیه فقهاء اشاره نمی‌کنم چون وقتی که ایشان به عنوان اولین فقیه روشن شد دیگر بقیه تکلیف‌شان روشن است. این مناصبی که عرض می‌کنم فقط تیترشان را می‌گویم توضیح نمی‌دهم. این ولایت‌ها همه ولایت‌های حکومتی است. ولایت در عرصه خصوصی نیست. و این‌ها را برای خودشان – فقهاء- تعیین کردند. یکی ولایت بر امامت در نمازهای عید. اصلاً تمام فقهای شیعه و سنی قبول دارند که نماز عید را مثل نماز عید قربان و نماز عید فطر یک نماز حکومتی است یعنی ولیّ امر و حاکم باید آن نماز را بخواند، او باید در سراسر جهان اعلام عید کند و همه تابع او باشند، این را فقهای سنی هم می‌گویند، حالا در کشور ما هر کسی خودش جدا عید اعلام می‌کند یک بحث دیگری است یک سنتی است که از قبل از انقلاب همین‌طور ادامه پیدا می‌کند و الا همه فقهاء می‌گویند این جزو مناصب حاکم است. خب از همان شیخ مفید تصریح می‌کند ولایت در امامت در نمازها بخصوص نمازهای عید که جنبه سیاسی حکومتی و مربوط به ولایت سیاسی تکوینی است متعلق به امام المسلمین و فقیه است. مسجد جامع در هر شهر، در اختیار فقیه باشد، در صورتی که مسجد جامع باید در اختیار حکومت باشد یعنی تمام اختیاراتی که فقهای درباری بنی‌عباس برای خلیفه و عمّال خلیفه تعریف می‌کردند فقهای شیعه همه این‌ها را برای فقهای شیعه تعریف کردند چون فقه شیعه، تقریباً حاشیه‌ای بود که بر فقه رسمی سنی حاکم زده می‌شد.

مرحوم آقای بروجردی(ره) یک تعبیری در درس‌هایشان داشتند ایشان می‌گفت اگر کسی می‌خواهد فقه شیعه را و فتاوی فقه شیعه را بداند باید حتماً فقه سنی را بداند. چون فقه رسمی حاکم که متن مدیریت جامعه بوده، فقه اهل سنت به عنوان فقه حکومت و دستگاه خلافت بوده است. فقهای شیعه مدام به آن حاشیه می‌زدند که این‌ها که قبول داریم که قبول داریم، این‌جا را که نزده بودیم آن‌جایی است که با شما اختلاف نظر داریم. آن تعبیر فقه عامه، که اگر یک جا دیدی دوتا نظر است آن که مخالف العامه ترجیح بدهد، منظور جنگ شیعه و سنی نیست این مخالف العامه یعنی همان فقه رسمی و حکومتی که دستگاه دارد اجرا می‌کند. خلاف او، اختلاف بین فقهای شیعه که این می‌گوید آن، آن چیز که خلاف آن است برای این که خود این مرجحی حساب می‌شد و طبق فتوا و روایت این که برعلیه دستگاه، صریح نمی‌توانستند همه جا حرف بزنند. با وجودی که نمی‌شده صریح حرف زد، شما ببینید همان آغاز عصر غیبت چه می‌گویند؟ شیخ مفید می‌گوید «بالفقهاء من شیعه الآئمه أن یجمع بإخوانهم بصلوات» فقهای شیعه می‌توانند همه را جمع کنند و تمام نمازهای جماعت، ولایت در امامت نمازها با فقهای ماست، نه با دستگاه‌های حکومت، نمازهای پنج‌گانه، نمازهای عید، نماز استبصاء، نماز خسوف و کسوف، البته یک شرط هم دارد «إذا تَمَکّنوا من ذلک» اگر بتوانند. یعنی شرط قدرت. یعنی اگر بخواهی این کار را بکنی معنی‌اش اعلام جنگ با حکومت است. یعنی حکومت و خلیفه رسماً دارد نماز عید می‌خواند تو هم جداگانه داری خودت نماز عید می‌خوانی، یعنی ما شما را اصلاً قبول نداریم! چون شما نامشروع هستید. لذا می‌گوید «إذا تمکّنوا من ذلک» اگر بتوانند و «آمَنوا فیه عملوا فیه مأرّت اهل الفساد» اگر از جریان‌های فاسد و حکومتی امنیت داشته باشند و نابودشان نکنند، اگر می‌توانند خودشان را حفظ کنند، نماز را برقرار کنند. از این مهم‌تر ولایت قضاء. یعنی کل قوة قضائیه. این یعنی حکومت. می‌شود کسی بگوید قوه قضائیه در اختیار ماست ولی حکومت در اختیار ماست. اصلاً حکومت در دنیا، همین الآن که تفکیک قوا مطرح است، کدام حکومت در دنیا حاضر است قوه قضائیه‌اش را دست مخالفین و دست اپوزیسیون خود بدهد؟! یا بگوید ما جداگانه حکومت می‌کنیم دستگاه قضایی جداگانه حکومت کند! اصلاً چنین حکومتی در دنیا وجود دارد؟ اصلاً دستگاه قضایی در اختیار هرجا که بود، ولایت بر قضاء هرجا که بود یعنی حکومت آن‌جاست.

خب شیخ مفید از همان موقع، راجع ولایت قضاء تصریح می‌کند و می‌گوید «لهم فی الفقهاء أن یَقضُب بینهم بالحق و یصلح بین مختلفین فی الدعاوی عند عدم بیّنات» حق فقهای ماست قضاوت بین مردم، و اگر هم جایی بیّنه نیست صلح الزامی باشد، «صلح الزامی» را حَکَم و قاضی و حاکمیت می‌تواند اجرا کند. «و یفعلوا جمیعاً ما جُعِلَ إلی القضات فی الاسلام» همه اختیاراتی که به قاضی و دستگاه قضایی در اسلام داده شده در اختیار ماست. این چه زمانی است؟ همان دهه اول عصر غیبت؛ شیخ مفید می‌گوید ولایت قضاء با ماست. ولایت بر نمازهای عید و نمازهای حکومتی با ماست. و بعد تعبیر "تفویض" را هم دارد. ایشان می‌گوید «لقد لأن الائمه قد فوضوا إلیهم ذلک» می‌گوید این را ائمه(ع) به ما "تفویض" کردند نمی‌گویند "تنفیذ" است که ما فقط ما آلت فعل هستیم، این ولایت در عصر غیبت به ما داده شده است این تفویض شده است یعنی ادامه آن ولایت در عصر غیبت است «عند تمکنهم» هر وقت ما قدرت پیدا کنیم این ولایت را اِعمال خواهیم کرد. و الآن دستگاه قضایی و دادگاه‌های شما را به رسمیت نمی‌شناسیم نماز عید شما را هم به رسمیت نمی‌شناسیم. دیگر از این صریح‌تر چیست. این هم یک نمونه.

یکی از حضار: در واقع یک حکومت در سایه بوده است!

بله. دقیقاً حکومت در سایه تشکیل شده و رسماً هم اعلام کردند که ما هر وقت زورمان برسد رسماً می‌گیریم.

یکی از حضار: تقیه هم نبوده است.

نه. تقیه به این معنا اگر این‌ها تقیه است، این‌ها را هرکس بخواند می‌فهمد که این‌ها مدعی حکومت هستند. بلافاصله بعد از غیبت، فقهای ما این‌طوری حرف زدند.

احوال شخصی هم بوده است؟

بله. احوال شخصی را که همه قبول دارند، آن که اجمالی است. می‌خواهم بگویم فراتر از احوال شخصی است. بگذارید یکی دیگر بگویم، باز این از آن بالاتر است...


هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha